|{دانیال مرادی}|

نقشه‌‌راهنمای یادداشت‌ها و وبسایت‌های من

پشم‌هایم را زدم، تنفرم را بیشتر

پشم‌هایم را زدم، تنفرم را بیشتر

ببخشید. دروغ گفتم. من هر روز اینجا نیستم. البته تمام تمام تلاش کوفتی‌م را می‌کنم. ولی خب چاره چیست؟ تا می‌آیم گرم شوم یک خواب تخمی‌تخیلی می‌بینم.

خایه می‌کنم. من از تمام زندگی خایه می‌کنم. راستی دوباره بگویم اگر به کلماتِ مثلن بی‌پروای من (که در واقع خیلی‌هایشان را سانسور کرده‌م) عادت ندارید از این وبلاگ بگریزید. یا شاید بخواهید به خواندن این کوفت‌نامه ادامه دهید:

خایه می‌کنم. من واقعن از زندگی کردن می‌ترسم. و از خودم بیشتر. من واقعن از زندگی کردن متنفرم. و از خودم بیشتر. فقط وقت‌هایی که پشم‌هایم را می‌زنم نفرت گورش را گم می‌کند. حالا نمی‌دانم دقیقن از کدام سوراخ بدنم گوربه‌گور می‌شود و بیرون می‌زند، ولی می‌شود دیگر. شاید از سوراخ بینی. یا به شکل شاش و از سوراخ یکی مانده به آخری.

توی این ۳ روز گذشته هم یک اقدام مهم داشتم:

پشم‌هایم را زدم. از چند ساعت پیش حواسم بود تا باتری ماشین موزر را تا خرتناق پر کنم (حالا لغت‌نامه‌ی دهخدا را به دم‌ودستگاه من نسابانید که خرتناق درست نیست و خرتلاق درست است. اَه…). وقتی خوبِ خوب شارژ شد دوییدم سوی حمام.

از پاهایم آغازیدم. دیباچه‌ی بدن. قلب دوم. چیزی که با آن می‌دوییم. که دویدن برای من خیلی خیلی مهم است، حتا از دخترهایی که عاشق شوخی‌های صریح هستند (اشاره به قسمت قبلی). ویییییییز. یک پا تمام شد. البته دستم به پشت زانویم نمی‌رسید و باید آنجا بودید و می‌دیدید چطور پوزیشن گرفتم تا پشت زانویم را بتراشم. جاذبه‌، موهای تقریبن بلند سرم و چربی‌های بازوهایم و خایه‌هایم را توی هوا تکان می‌داد. دومین پا هم تمام شد.

بعد تمام تنم را تراشیدم. و تا جای ممکن کمرم را. بعد هم رفتم سراغ آنجاهایی که خودتان می‌دانید. وا، چه شد؟ من و سانسور؟ نه اصلن. فقط همین حالا چیزی توی گلویم خارید که کمتر از کلمه‌ی کیر استفاده کنم.

شما هنوز می‌گویید آلت تناسلی؟ تف. چه ترکیب زشتی.

راستی من علاوه‌بر اینکه عاشق بدن بی‌پشم خودم هستم، عاشق بدن بی‌پشم دیگران هم هستم. به‌گمانم پشم، بعد از بو و رایحه‌ی اسفند، دومین معضل بزرگ کل کائنات است. سومی کودکانی که در جنگ کشته می‌شوند، چهارمی بوی هر نوع عودی، پنجمی سیاستمدارهایی که ریش دارند یا ندارند (فرقی ندارد)، ششمی بوی سیگار، هفتمی HIV و هشتمی ادکلن‌های تندوتیز زنانه.

من با خیلی از بوها دیوانه می‌شوم. شایدم بینی‌م مشکل دارد. یک‌روزی عملش می‌کنم و خبرش را اینجا می‌گذارم. آهای لعنتی‌ها، از حالا به بعد به من نمی‌توانید بگویید کص‌دماغ.

صبح شنبه -با همین پشم‌های تراشیده و اعتمادبه‌نفسی که به سقف رسیده بود- بدون اینکه لای کتاب علوم‌وفنون ادبی را بگشایم امتحان دادم. لعنتی. حتمن نمره‌م مثل دارایی پدرم صفر می‌شود‌.

یک یادداشت توی کانال تلگرامم هوا کردم و بعد «خاکسترهای گرامشی» از پیر پائولو پازولینی را خواندم. دوستش داشتم. با اینکه ۹۹ درصدش را نفهمیدم. هنوز نمی‌دانم «بورژوا» یعنی چه. شایدم هیچ‌وقت نفهمم. هشت معضل بزرگ کل کائنات شامل «بورژوا» نمی‌شود و احتمالن آن سیزدهمی‌-چهاردمی است. شایدم یکمی عقب‌تر.

من از همین حالا تصمیم گرفته‌م که از خودم متنفر نباشم. حتا اگر یک سوسک شدم. چه می‌شود اگر این اتفاق بیفتد؟ وای خدا. من واقعن دلم می‌خواهد یک سوسک شوم. سریع‌ترین دونده‌ی دنیا. دونده‌ی دونده‌ها. چابک و چندش. لذت دویدن به سوسک شدن می‌ارزد؟ بله، واقعن می‌ارزد.

فکر کن همین‌طوری توی اتاق‌ها می‌دوی و همه‌ی زن‌ها و دختر‌هایی که عاشق شوخی‌های صریح نیستند را می‌ترسانی. در نهایت، یک دختر که عاشق شوخی‌های صریح است، تو را می‌بیند و اول می‌شاشد توی شلوارش. پتویش را دور خودش می‌پیچد و ماما را صدا می‌زند. و حالا که دیگر طاقتش بند آمده پتو را روی سوسک (تو) می‌اندازد و با دمپایی (شایدم هر آلت دیگری، جز آلت تناسلی که یک آلت نیست و دیدید چقدر این کلمه مسخره است) شما را می‌کشد. یک مرگ شیرین.

پس واقعن می‌ارزد سوسک شوی. البته از بین بندپایان من بیشتر مورچه‌ها را دوست دارم. این را چندبار گفته‌م؟ یادم نمی‌آید اینجا درباره‌ی مورچه‌ها گفته باشم. ولی خب فقط همین را بدانید که من عاشق مورچه‌هایم. و جوک‌هایشان.

مثلن این یکی: می‌دونی اون نقطه‌ی آبی که روی دیوار راه می‌ره چیه؟ یه مورچه‌‌ست که شلوار جین پوشیده. حالا می‌دونی اون نقطه‌ی قرمز که روی دیوار راه می‌ره چیه؟ یه مورچه‌ست که به خودش آژیر بسته و مورچه‌ی شلوارجینی رو تعقیب می‌کنه. هاها.

لوس بود، نه؟ من دوستش داشتم. و آن فیل‌هایی که با چند حرکت می‌روند توی یخچال، و آن چیزی که بوی هویج می‌دهد ولی ما نمی‌بینیمش، و همه‌ی جوک‌های حیوانی.

داگ‌توث ای وای؛ حالا دلم می‌خواهد بمیرم. چون گمان می‌کنم کلمات ته کشیده‌ند. واقعن ته کشیده‌م.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *